فریاد یک سکوت
نويسندگان
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان فریاد یک سکوت و آدرس idontcry.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





مرد پولداری در کابل، در نزدیکی مسجد قلعه فتح الله رستورانی ساخت که در آن موسیقی بود و رقص و به مشتریان مشروب هم سرویس می شد.
ملای مسجد هر روز موعظه می کرد و در پایان موعظه اش دعا می کرد تا خداوند صاحب رستوران را به قهر و غضب خود گرفتار کند و بلای آسمانی را بر این رستوران که اخلاق مردم را فاسد می سازد، وارد کند.

یک ماه از فعالیت رستوران نگذشته بود که رعد و برق و توفان شدید شد و یگانه جایی که خسارت دید، همین رستوران بود که دیگر به خاکستر تبدیل گردید.
ملای مسجد روز بعد با غرور و افتخار نخست حمد خدا را بجا آورد و بعد خراب شدن آن خانه فساد را به مردم تبریک گفت و علاوه کرد: اگر مومن از ته دل از خداوند چیزی بخواهد، از درگاه خدا ناامید نمی شود.

اما خوشحالی مومنان و ملای مسجد دیر دوام نکرد. صاحب رستوران به محکمه شکایت کرد و از ملای مسجد تاوان خسارت خواست.
ملا و مومنان البته چنین ادعایی را نپذیرفتند.
قاضی هر دو طرف را به محکمه خواست و بعد از این که سخنان دو جانب دعوا را شنید، گلو صاف کرد و گفت: نمی دانم چه حکمی بکنم. من هر دو طرف را شنیدم. از یک سو ملا و مومنانی قرار دارند که به تاثیر دعا و ثنا باور ندارند از سوی دیگر مرد می فروشی که  تاثیر دعا را باور دارد.

موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ دو شنبه 19 تير 1391برچسب:, ] [ 18:11 ] [ محمد مَهدی ]

سلام

اولا معلومه که اینترنتمون درست شد و اینجانب برگشتم(منم البته کرم ریختم و به خواهرم نگفتم درست شده بذار بچه یه خرده درس بخونه )

چند روز پیش بچه ها تو پایگاه کلاس داشتن اما در کلاسشون قفل بود سرایدار هم نبود تخته هم نداشتن زنگ زدن استادشون کنسلش کردن منم دلم براشون سوخت رفتم قفل درو باز کردم

چه کنیم دیگه مردشون منم ازم انتظار دارن

پ.ن:پایگاه مطالعاتی نماز خونه ی مدرسه ی قبلیمه که توش میز و صندلی گذاشتن شده پایگاه بچه هاش منو میشناسن.

پ.ن 2:بچه ها تو پایگاه بهم میگن امین!سلیقه شون خیلی شبیه مامانمه!از مامانم هم وقتی میپرسیدم من اگر پسر میشدم اسممو چی میذاشتی میگفت محمد امین!


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ دو شنبه 19 تير 1391برچسب:, ] [ 18:11 ] [ محمد مَهدی ]
موشی در خانه تله موشی دید، به مرغ و گوسفند و گاو خبر داد همه گفتند:
تله موش مشکل توست و به ما ربطی نداره
چند روز بعد ماری در تله افتاد و زن خانه رو که به سراغش رفته بود گزید؛
بازماندگان از مرغ برایش سوپ درست کردند، گوسفند رو برای عیادت کنندگان طبخ کردند و گاو را برای مراسم ترحیم کشتند و تمام این مدت موش در سوراخ می نگریست و می گریست...
 
خیلی اوقات به راحتی با رفتار و گاها با گفتارمون میگیم
مشکل خودشونه!

موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ دو شنبه 19 تير 1391برچسب:, ] [ 18:11 ] [ محمد مَهدی ]
جهان در حسرت آیینه مانده ست
گرفتار غمی دیرینه مانده ست
شب سردی ست بی تو بودن ما
بگو تا صبح چند آدینه مانده ست؟

موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ دو شنبه 19 تير 1391برچسب:, ] [ 18:11 ] [ محمد مَهدی ]

شب سردی است و من افسرده

راه دوری است ،و پایی خسته.

تیرِگی هست و چراغی مرده.

می کنم، تنها از جاده عبور:

دور ماندند ز من ادمها.

سایه ای از سر دیوار گذشت،

غمی افزود مرا بر غمها.

فکر تاریکی و این ویرانی

بی خبر امد تا با دل من

قصه ها ساز کند پنهانی.

نیست رنگی که بگوید با من

اندکی صبر، سحر نزدیک است.

هر دم این بانگ برارم از دل:

وای، این شب چقدر تاریک است!

خنده ای کو که به دل انگیزم؟

قطره ای کو که به دریا ریزم؟

صخره ای کو که بدان اویزم؟

مثل این است که شب نمناک است.

دیگران را هم غم است به دل ،

غم من ، لیک ،غمی غمناک است.

سهراب سپهری(مرگ رنگ)


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ دو شنبه 19 تير 1391برچسب:, ] [ 18:11 ] [ محمد مَهدی ]

چند روزیه میرم پایگاه مطالعاتی مدرسه.

امروزم نشسته بودم کنار زنم!!!یکی دیگه از دخترا هم کنارم بود ازم پرسید همیشه

 اینجوری میپوشی؟گفتم اره گفت مامانت چیزی بهت نمیگه؟گفتم معمولا میگه!گفت سختت

 نیست مانتو شلوار مدرسه میپوشی؟گفتم چرا یه خرده(الان دیگه تقریبا عادت کردم)گفت تو

 عروسی هم همینطوری میپوشی؟گفتم اگر مامانم بذاره

بعد از چندتا از دوستاش گفت که مردونه میپوشن میگفت یه بار یکی از دوستام با کت و

 شلوار داداشش اومده تولدم!منم گفتم من هیکلم به بابام میخوره ولی اون کت و شلواری

 نیست گفت بد شانسی!

بعد گفت دوستم خیلی دوست داره لباس مردونه بپوشه اما سلیقه و روحیات و رفتاراش همه

 دخترونن اما تو حتی مدل خندیدنت هم یه جورایی مردونست انگار اصلا روحیات مردونه

 تو ذاتته!

دیگه ناظم پایگاه سررسید نذاشت بیشتر از این بهم حال بده فرستادمون سر درس و

 مقشمون!


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ دو شنبه 19 تير 1391برچسب:, ] [ 18:11 ] [ محمد مَهدی ]

سلام

عکس ها رو میذارم تو ادامه ی مطلب که حجم صفحه ی اول زیاد نشه

(چون عکساش از تو اون وبم منتقل نشدن،عکس جدید گذاشتم)


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
ادامه مطلب
[ دو شنبه 19 تير 1391برچسب:, ] [ 18:11 ] [ محمد مَهدی ]

سلام

بابا به خدا شوخی کردم! من اصلا طرفدار چند زنی نیستم همون یکی رو هم اگر بهم بدن از سرم هم زیادیه.

تازه اگر به پیامبر(ص) و امام علی(ع) هم نیگا کنیم میبینیم سر زن اولشون هوو نیاوردن!زن های بعدیشون رو بعد از فوت همسر اولشون گرفتن.قران میگه پیامبر برامون اسوه ی حسنه ست خب تو همه چی باید اسوه مون باشن دیگه.


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ دو شنبه 19 تير 1391برچسب:, ] [ 18:11 ] [ محمد مَهدی ]
صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد
.: Weblog Themes By Weblog Skin :.
درباره وبلاگ

سلام من محمدمَهدی ام. TS.F TO M
آرشيو مطالب
امکانات وب
ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 3
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 3
بازدید ماه : 23
بازدید کل : 12039
تعداد مطالب : 29
تعداد نظرات : 88
تعداد آنلاین : 1

ایران رمان